کد مطلب:106688 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

نامه 065-به معاویه











[صفحه 354]

یكی دیگر از نامه های امام (ع) به معاویه: مدارج: راهها و روشها، جمع مدرجه اقحام: ورود در كاری به شتاب، بدون فكر و اندیشه انتحل الكلام: برای خود مدعی چیزی است كه حق او نیست ابتزار: ربودن اغدفت المراه جلبابها: آن زن چادرش را روی سرش كشید تفنن: آمیختن، گوناگون ساختن اساطیر: سخنان بیهوده، جمع اسطوره به ضم همزه، و اسطاره، به كسر است دهاس: جای هموار نرم بی شن و سنگریزه دیماس: جایی كه بسیار تاریك است، مانند سرداب و نظیر آن مرقبه: جای بلندی كه ستاره شناس بدانجا بالا می رود انوق: عقاب عیوق: ستاره ی معروف تنهد: یورش برد ارتجت: بسته شود (اما بعد، وقت آن رسیده است كه با تیزبینی و ژرف نگری، در امور بنگری (و برای آگاهی به حقایق) از آنها بهره بگیری. زیرا تو با ادعای باطلت، به راههایی كه پیشینیان تو رفته بودند، و بی باكانه خود را در منجلاب دروغها انداختی، و چیزهایی را كه بالاتر از حد تو بود، به دروغ به خود بستی، و چیزی را كه نزد تو امانت سپرده بودند، در ربودی، از آن رو كه منكر حق شوی و زیر بار چیزی كه از گوشت و خونت برای تو مهمتر است نروی در حالی كه فضای گوشت از آن آكنده و سینه ات از آن پر است، آ

یا اگر از حق و راستی بگذریم چیزی جز گمراهی آشكار هست؟ و آیا پس از روشن شدن حق چیزی جز اشتباهكاری و آمیختن حق به باطل وجود دارد؟ بنابراین از آمیختن حق و باطل برحذر باش، زیرا فساد، مدتی است كه پرده های خود را آمیخته و تاریكی اش چشمها را كور كرده است. نامه ای از تو دریافت كردم، كه مطالبش آشفته و گفتارش سست تر از آن بود كه معنی صلح و سازش از آن برخیزد، در حالی كه افسانه هایی در آن بود كه از حد دانش و حوصله ی تو بیرون است و بافته و ساخته ی تو نیست، نسبت تو به این مطالب مانند كسی است كه در زمین شنزار فرو رفته و خطاكاری كه در جای تاریك مرتكب اشتباه شده! و خود را به جای بلندی برده ای كه رسیدن به آن بسیار دور و نشانه های آن بر تو مستور است و عقاب بدانجا نرسد و ستاره ی عیوق هم با آن برابر نشود. پناه به خدا كه بعد از من، تو زمام كارهای مسلمین را در دست بگیری، یا نسبت به كسی از آنان، عقدی یا عهدی را به تو واگذارم، بنابراین از هم اكنون خود را آماده ساز و دقت كن، كه اگر كوتاهی كردی، پیش از آن كه مردم به جانب تو یورش برند، درها به روی تو بسته خواهد شد و دیگر كاری كه امروز از تو قابل قبول است، پذیرفته نخواهد بود. درود بر كس

انی كه شایستگی دارند.) این نامه نیز مانند نامه ی قبلی در پاسخ معاویه است. عبارت: اما بعد... الامور، از باب پندگیری و برحذر داشتن معاویه از ادعای چیزی كه حق او نیست، هشدار به اوست. مقصود آن است كه هنگام سود گرفتن تو از كارهای واضح و مشاهده ی آنها با چشمانت فرا رسیده است. كلمه ی اللمح استعاره از درك دقیق و سریع چیزهای مفید است. بعضی عیون الامور نقل كرده اند، یعنی واقعیت و حقیقت اموری كه جای دقت و عبرت گرفتن است. صفت: باصر را برای مبالغه ی در دیدن آورده است، مانند قول عربها كه می گویند: لیل الیل (شب بسیار تاریك). عبارت: فقد سلكت... اللبس، اشاره به دلیل نیازمندی معاویه به هشداری است كه قبلا بیان شد، یعنی رفتن او به راهی كه پیشینیانش رفته اند، با چهار نشانه ای كه یاد شد، ادعاهای بیهوده اش، ادعای چیزی كه حق او نبود، از قبیل خون عثمان، طلحه، زبیر و نظیر اینها، ورودش در منجلابهای دروغ، ورودش در غفلت از پیامد بدانها. اما دروغهای وی در ادعای خود روشن است، و چیزی كه از حد او بالاتر است همان امر خلافت می باشد. و چیزی كه نزد او به امانت گذارده بودند و او در ربود، عبارت از اموال و سرزمینهای مسلمانان بود كه بر آنها مسلط ش

ده بود، مقصود امام (ع) این است كه از طرف خدا این امانت در نزد او بوده است. كلمات: فرارا و جحودا مصدرهایی هستند كه جایگزین حال گردیده اند. چیزی كه برای او از گوشت و خونش لازمتر بود، عبارت است از سخنانی كه از پیامبر خدا (ص) شنیده و سینه اش در موارد مختلف از علم بدانها مملو بود، مانند سخنان پیامبر (ص) در غدیر خم و دیگر جاها كه باید بدانها سر می نهاد، از گوشت و خونش مهمتر بودند، از آن رو كه گوشت و خون همواره در تغییر و تبدیلند، اما ضرورت فرمان بردن از پیامبر (ص) امری است لازم كه هیچگونه تغییر و دگرگونی در آن روا نیست، كلمه ی صدر (سینه) را به طور مجاز از باب اطلاق نام متعلق بر متعلق به در قلب به كار برده است و با اشاره به آیه ی مباركه، بر این مطلب توجه داده است كه آن حقی را كه نسبت به من اطلاع داری، برای كسی كه تجاوز به آن حق نماید، جز گمراهی و هلاكت چیزی نیست، زیرا حق، مرزی است كه اگر كسی از آن تجاوز نماید به یكی از دو سوی افراط یا تفریط می افتد، و همچنین پس از آن كه جریان كار من برای تو واضح شد، كار تو چیزی جز مغالطه كاری نیست. آنگاه معاویه را از اشتباهكاری كه مشتمل بر آمیختن حق و باطل است برحذر داشته و مقصود ا

ز اشتباهكاری همان خونخواهی عثمان است، و كلمه ی: اللبسه (پرده پوشی) استعاره آورده شده، برای آنچه در داخل آن اشتباهكاری قرار گرفته است از باب شباهت آن به پیراهن و نظایر آن. و دلیل برحذر داشتن وی از این كار و توقف و تامل در برابر آن را، چنین بیان كرده است. فان الفتنه... ظلمتها، و این عبارت، خود صغرای قیاس مضمری است. كلمه ی جلابیب (روپوشها) را برای كارهای شبهه ناكی استعاره آورده است كه چشمان اشتباهكاران را بر حق، نابینا می سازد، همانطوری كه زن به هنگام آویختن چادر بر روی صورتش، چیزی را نمی بیند. و همچنین لفظ: الظلمه (تاریكی) را از نظر مشتبه شدن كارها در جایی كه حق و باطل به هم آمیخته می شود، و راهی به سمت حق برده نمی شود، استعاره آورده است، هم چون تاریكی كه كسی در آن راه به جایی نمی برد. كلمات اغداف و اعشاء را از باب ترشیح به كار برده است. و بعد امام (ع) شروع به بیان چگونگی نامه ی معاویه نموده و ابتدا آن را نكوهش كرده است. و چون محور نامه هم لفظ بوده است و هم معنی امام (ع) نخست به نكوهش از لفظ آن پرداخته است، به این ترتیب كه آن از نوع الفاظ در هم ریخته یعنی الفاظ گوناگونی بود كه قسمتی با قسمت دیگر ارتباط نداشت.

عبارت: (ضعفت قواها عن السلم) یعنی نامه جنبه ی قوتی نداشت كه باعث صلح و سازش شود و به نكوهش معنای آن نیز بدین گونه اشاره كرده است كه افسانه هایی سست بافته بود كه از جهت علمی استوار نبود، زیرا مایه ی علمی نداشت، و از نظر حلم و بردباری نیز ضعیف بود از آن رو كه، از خشونتی برخوردار بود كه با حلم و بردباری و همچنین با هدف صلح، سازش ندارد. كلمه ی: الحوك استعاره برای روش سخن است. جمله: اصبحت منها صفت برای اساطیر است. وجه شباهت معاویه به خائض (فرو رفته)، و خابط (خطاكار)، گمراهی و راه نیافتن به طریق حق بوده است همانطوری كه شخص فرو رفته در شنزار و مرتكب خطا در تاریكی چنین است. سرانجام امام (ع) شروع به پاسخ دادن كرده است، چه قصد معاویه در نامه ی خود آن بود كه امام (ع) او را پس از خود به خلافت تعیین كند تا با امام بیعت كند، این بود كه امام (ع) او را نخست به سبب چنین درخواستی كه شایستگی اش را نداشت، سرزنش كرده با این عبارت: و ترقیت... العیوق. كلمه ی: المرقبه استعاره برای امر خلافت آورده شده است. با كلمه ی ترقی و چهار صفت پس از آن صنعت ترشیح به كار رفته زیرا كه مرقبه... جای بلندی كه ستاره شناس بدان جا بالا می رود باید دارای

چنان اوصافی باشد. امام (ع) از میان پرندگان عقاب را برگزیده چون این پرنده است كه آهنگ جاهای بلند از قبیل قله ی كوههای سرسخت را می كند و در آنجا آشیانه می سازد. و بعد با منزه داشتن خداوند پاك از این كه معاویه، پس از امام، در كاری از امور مسلمین دخالت داشته، و یا درباره ی كسی عهدی و یا پیمانی را اجرا كند او را از خواسته ی خود منصرف كرده است. عقد مانند نكاح و معاملات و اجاره، و عهد، مانند بیعت، امان دادن به كسی، سوگند، و بر عهد گرفتن چیزی، یعنی هیچ كدام از اینها بر معاویه روا نیست. و پس از این كه او را از خواسته ی خود ناامید كرده به وی دستور داد، تا خود را آماده ی نگرش درباره ی آن چیزی كند كه به مصلحت اوست، یعنی همان فرمانبرداری و اطاعت از امام، و او را در صورت كوتاهی درباره ی مصلحت خود به پیامد تقصیرش یعنی حمله ی بندگان خدا بر او، و بسته شدن درها بر روی او، و پذیرفته نشدن بهانه ای كه آن وقت پذیرفتنی بوده تهدید كرده است. توفیق از جانب خداست.


صفحه 354.